قرآن و پايان تاريخ
بشر به مقتضاي حُب ذات و طبيعت جستوجوگر خود همواره به سرانجام دنيا ميانديشد و اکنون که فقر و فساد، ظلم و ستم، تبعيض و ناجوانمردي، استعمار و استثمار، انحصارطلبي قطب سلطه گر و صدها و هزاران پديده نا ميمون فرهنگي، سياسي و اقتصادي و اجتماعي به صورت وحشتناکي بر جوامع بشري چنگ انداخته و عرصه را بر انسانهاي آزاديخواه و طالب حداقل حقوق انساني تنگ نموده، اين سؤال که آينده جهان و پايان تاريخ چگونه خواهد بود از اهميت ويژه برخوردار است.
و اهميت بيشتر آن زماني روشنتر ميگردد که به اين نکته توجه داشته باشيم که بشر در دوران اوج شکوفايي علمي، صنعتي و تکنولوژي است و اين همه رشد و ترقي نه تنها مشکلي از بشر خسته از جنگها و خونريزيها، اضطرابها و تشويشها، نامردميها و تبعيضها برطرف نساخته، که مايه تورّم مشکلات و تشديد دردهاي او گرديده است.
اکنون بايد بگوييم اين حق آدمي است که بداند بشر در سير قهقرايي به گرداب فلاکت و بدبختي افکنده خواهد شد يا با آيندهاي روشن و عصري طلايي که آدمي به حقوق انساني خود ميرسد و به سعادت و فلاح دست مييابد مواجه ميشود. دانستن هر يک از اين دو پاسخ فقط رفع يکي از مشکلات فکري او نيست بلکه نوع جهتگيري او را در زندگي معين خواهد کرد و او را از خمودگي و سستي، يأس و افسردگي، اضطراب و پريشاني، انحطاط و سقوط خارج ساخته به انساني پرتکاپو و فعال، اميدوار به آينده، صبور، مقاوم و ترقي خواه تبديل خواهد کرد.
همه اديان الهي و بيشتر مکاتب بشري، درباره پايان تاريخ، اظهار نظر کردهاند. در همه پيشگوييهاي [1] مربوط به آخرالزمان، خبرهاي وحشتناک و نگرانکنندهاي وجود دارد؛ ولي اغلب بر اين امر اتّفاق نظر [2] است که پايان کار بشر، روشن و سعادتآميز است. در تمام فرقهها و [3] مذاهب اسلامي، کم و بيش سرانجام سعادتمند بشر پيشبيني شده است. [4] در متون زرتشتي (از آيينهاي باستان) به صراحت از دوره طلايي بشر در پايان جهان ياد شده که به آشوبها و بلاهاي بسيار مسبوق خواهد بود و با ظهور واپسين منجي (سوشيانس) محقّق ميشود. در آيين هندوان نيز هر [5] دوره انساني به چهار قسمت تقسيم شده که قسمت چهارم آن، مظهر غروب و افول تدريجي معنويت اوّليه است و از آن، به عصر ظلمت (Kali Yuga) تعبير ميشود؛ سپس منجي بشر ظاهر شده و با فروپاشي جوامع انساني و ازبين رفتن شرارتها، دورهاي نو آغاز ميگردد. در متون بودايي نيز از اين [6] دوره، سخن به ميان آمده است. در [7] اديان ابراهيمي، بيش از آيينها و مکاتب ديگر بر دوره طلايي بشر در پايان تاريخ، تأکيد شده است. در عهد عتيق، برقراري سعادت و عدالت در سرتاسر جهان پيشبيني شده که به وسيله «مشيح» محقّق ميشود. در [8] عهد جديد نيز به اين مطلب پرداخته شده و مکاشفه يوحنا به طور کامل به [9] حوادث ناگوار آخرالزمان، اختصاص يافته و در پايان آن، به برقراري صلح و آرامش جهان تحت حاکميت مؤمنان اشاره شده است. در ميان مکاتب [10] بشري، پيشبيني «مارکس» از مدينه کمونيستي همراه با کمون نهايي ايجاد شده، تصويري از جامعه بيطبقه و بينياز از دولت را ارائه ميدهد. [11] .
پيشبينيهاي «رنهگنون» (عبدالواحد يحيي) از افول و فروپاشي تمدّن مادّي غرب و ظهور مجدّد حقّ و حقيقت که با نظر به دادههاي آيينهاي باستان و اديان ابراهيمي ارائه شده خبر ميدهد. نظريّه پايان تاريخ [12] «فوکوياما» پيروزي نهايي نظام غربي و حاکميّت ابدي آن بر سرتاسر جهان را پيشبيني کرده است و نظريّه [13] «برخورد تمدّنها» از «هانتينگتون»، جنگ جهاني تمدّنها و نظم جهاني نوين براساس مرزهاي تمدّني را در پايان اين دوره از جهان، پيشبيني ميکند. [14] .
ديدگاه کلي قرآن درباره پايان تاريخ
ديدگاه قرآن درباره سرانجام بشر، ديدگاهي خوشبينانه بود و پايان دنيا، پاياني روشن و سعادت آميز دانسته شده است. سرانجامِ سعادتمند جهان، همان تحقّق کامل غرض آفرينش انسانها است که چيزي جز عبادت خداوند نخواهد بود:
«و مَا خَلَقتُ الجِنَّ والإِنسَ إِلَّا لِيَعبدونَ.» (ذاريات (51)، 56).
عبوديّت الهي در سطوح گوناگون فردي و اجتماعي آن، براساس برنامهريزي خداوند و در چارچوب اصل اختيار واقع شده و غالب انسانها از آن بهرهمند ميشوند:
«وَعدَ اللَّهُ الَّذينَ ءَامَنوا مِنکُم وعَمِلوا الصَّلِحتِ لَيَستخلِفنَّهُم فِيالأَرضِ... ولَُيمَکِّننَّ لَهُم دِينَهُم الَّذِي ارتَضي لَهُم و لَيُبدِّلنَّهُم مِن بَعدِ خَوفهِمأَمناً يَعبُدونَنِي لَايُشرِکونَ بِي شَيئاً» (نور (24)،55).
«هُو الَّذِي أَرسَلَ رَسولَهُ بِالهُدي وَدِينِ الحَقّ لِيُظهِرَهُ عَلَيالدِّينِ کُلِّهِ.» (توبه (9)،33؛ فتح (48)،28؛ صف (61)،9) [1] .
آيات ناظر به آينده جوامع انساني، بر عنصر خوشبيني در جريان کلّي نظام طبيعت و طرد عنصر بدبيني درباره پايان کار بشر تأکيد ورزيده، به نوعي فلسفه تاريخ براساس سير صعودي و تکاملي آن اشاره دارد. از [2] نگاه اسلام، دين با پشت سر گذاشتن مراحل مختلف، در کاملترين شکل خود به بشر عرضه شده:
«اَليَومَ أَکمَلتُ لَکُم دِينَکُم و أَتمَمتُ عَليکُم نِعمَتي و رَضيتُ لَکُم الإِسلمَ دِيناً» (مائده (5)،3).
و همواره با انتقال از جامعهاي به جامعه ديگر شکوفاتر ميگردد:
«مَنْ يَرتدَّ مِنکُم عَن دِينِه فَسوفَ يأتِي اللّهُ بِقَومٍ يُحِبُّهم و يُحِبّونَه». (مائده (5)،54) [3] .
خداوند از پيامبران گذشته، پيمان گرفته که به پيامبر خاتم (ص) ايمانآورده، بهاو ياري رسانند (آل عمران (3)،81) بنابراين، تمام نبوتها و شرايع پيشين، مقدمه و پيش درآمد شريعت ختميّهاند. از ظاهر برخي [4] آيات، چون:
«والسَّبقونَ السَّبقونَ - أُولئِکَ المُقرَّبونَ... - ثُلَّةٌ مِن الأَوَّلينَ - وَ قَليلٌ مِن الأَخِرين» (واقعه (56)،10 - 13 و 14).
و نيز بعضي روايات برميآيد که [5] پيشينيان از مردم آخرالزمان، فضيلت و مرتبه بالاتري داشتهاند؛ امّا اهل [6] تفسير، سبقت گرفتگان را پيامبران و اصحابشان دانسته و سبقت را فضيلتي براي اقوام گذشته نشمردهاند؛ زيرا طبيعي است که اصحاب پيامبر (ص)، نسبت به تمام پيامبران ديگر و اصحابشان بسيار کمتر باشند؛ البته [7] رواياتي نيز حاکي از نسخ آيه مزبور نقل شده که درست به نظر [8] نميرسد؛ و به دليل سطح بالاي [9] معرفت مردم آخرالزمان معجزات حسّي اقوام گذشته، جاي خود را در اسلام به معجزه عقلي و علمي (قرآن) داده و وحي قرآني، با سخن از قرائت [10] و علم و قلم، آغاز ميشود:
«اِقرَأ بِاسمِ رَبِّکَ الَّذِي خَلَقَ - خَلَقَ الإِنسنَ مِن عَلَقٍ - اِقرَأ و رَبُّکَ الأَکرَمُ - الَّذِي عَلَّمَ بِالقَلمِ - عَلَّمَ الإِنسنَ ما لَم يَعلَم». (علق (96)، 1 - 5).
و قرآن، از دوره ماقبل اسلام، به عنوان عصر جاهليت در مقابل عصر علم و خرد ياد ميکند:
«الجَهِليَّةِ الأُولَي» (احزاب (33)،33). [11] .
از اين رو، طبق روايات، سوره توحيد و شش آيه آغازين سوره حديد، براي اقوامي در آخرالزمان نازل شده که در کاوشهاي ديني، از اقوام پيشين ژرفانديشتر و دقيقترند. در [12] روايات متعدد ديگر نيز دوره آخرالزمان و مردم آن، به رغم وقوع فتنهها و آشوبهاي بسيار، بهترين زمان و بهترين مردم شناسانده شدهاند؛ بنابراين، ميان ديدگاه [13] خوشبينانه اسلام درباره پايان تاريخ و ظهور آفتهاي اجتماعي بسيار در آن دوره، هيچ گونه تنافي وجود ندارد. برخي از پيامبران نيز به دليل فضيلت مردم آخرالزمان، از خداوند خواستهاند که نام و راهشان در ميان آنان جاويد بماند. (شعراء (26)،84) قرآن، امت [14] پيامبر را معتدلترين و در نتيجه کاملترين:
«و کَذلِکَ جَعلنکُم أُمَّةً وَسَطاً» (بقره (2)،143). [15] .
و بهترين امّت:
«خَيرَ أُمَّةٍ اُخرِجَت لِلنَّاسِ» (آل عمران (3)،110).
معرفي ميکند؛ بر همين اساس، [16] خوارق عادت در آخرالزمان به کمترين ميزان رسيده و خداوند از طريق سنتهاي طبيعي تاريخ، جوامع بشري را با آزمايشهاي مختلف به حدي از بلوغ، شعور و تجربه ميرساند که زمينه حکومت جهاني صالحان مهيا شود و بر اساس سنّت هميشگي [17] خويش، مؤمنان را بر همه موانع چيره ساخته، به فتح و پيروزي پايدار ميرساند:
«إِنَّهُم لَهمُ المَنصُورونَ - و إِنَّ جُندَنا لَهُم الغَلِبون». (صافات (37)،172 و 173). [18] .
از مجموعه مباحث گذشته ميتوان نتيجه گرفت که دوره اسلامي، همان دوره آخرالزمان است که تحقق کامل ديدگاه مثبت اسلام درباره پايان تاريخ، در عصر ظهور امام مهدي (عج) به وقوع خواهد پيوست.
نشانهها و رخدادهاي مهم آخرالزمان
ختم نبوت و نزول واپسين شريعت که با ظهور پيامبر اسلام تحقق يافت، نخستين نشانه پايان تاريخ به شمار ميرود؛ لذا مفسران، مقصود [1] ازنشانههاي قيامترادر آيه ذيل، بعثت پيامبر (ص) دانستهاند که نسبت به عمر جهان، فاصله بسيار کمي تا قيامت دارد: [2] .
«فَهَل يَنظُرونَ إِلاَّ السَّاعَةَ أَن تَأتِيَهُم بَغتَهً فَقَد جَاءَ أَشراطُها». (محمد (47)،18)
در آخرالزمان وقايع فراوان ديگري نيز پيشبيني شده که بيشتر به دوره پاياني آن (مقارن با ظهور حضرت مهدي) مربوط ميشود:
1. بحران معنويّت: پيش از ظهور امام زمان (عج) جوّ حاکم بر جهان، جوّ ستم، گناه و فساد خواهد بود:
«اِقتَربَ لِلنَّاسِ حِسابُهُم و هُم فِي غَفلَةٍ مُعرِضون.» (انبياء (21)، 1).
در اين آيه، مردم آخرالزمان، به غفلت و اعراض از خداوند، متّصف شدهاند. در روايات نيز منظور از [3] اشراط الساعة که در آيه 18 سوره محمد (47) به آن اشاره شده، رواج بيش از حدّ کفر، فسق و ظلم دانسته شده و موارد متعدّدي از آن بر شمرده شدهاست. [4] .
2. وقوع اختلافها و درگيريهاي بسيار: يکي از نشانههاي آخرالزمان، اختلافها و درگيريهاي فراوان ميان گروههاي گوناگون است:
«فَاختَلفَ الأَحزابُ مِن بَينهِم فَويلٌ لِلَّذينَ کَفَروا مِن مَشهَدِ يَومٍ عَظِيم.» (مريم (19)، 37) روايات، اين آيه را به ظهور فرقههاي مختلف در جهان اسلام مربوط دانستهاند که در آخرالزمان پديد آمده، موجب اختلافهاي بسيار خواهند شد. آيه «يَلبِسَکُم شِيَعًا و يُذِيقَ [5] بَعضَکُم بَأسَ بَعض» (انعام (6)، 65) نيز به وقوع اختلافها و قتل و کشتار در آخرالزمان تفسير شده است. بر [6] اساس روايتي، آيه «ولَنبلونَّکم بشيءٍ مِن الخَوف و الجُوع و نَقصٍ من الأَمولِ و الأَنفُس...» (بقره (2)،155) به ترس و ناامني، گرسنگي و قحطي و فقر و کشتار در آخرالزمان اشاره دارد. [7] .
3. ظهور دجّال: درهرسه دين آسماني يهود، مسيحيت واسلام، ظهورفاسدترين ومخرّبترين جريان منحط در طول تاريخ، پيش بيني و از خطر آن پرهيز داده شده است. دجّال [8] که تجسّم کفر، فريب و گمراهي است، در آخرالزمان ظاهر شده، مردم را به پرستش خويش ميخواند. برخي از مفسّران، تفسير آيه «لَخلقُ السّموتِ والأرض أکبرُ مِن خَلقِ النّاسِ» (غافر (40)،57) را به ظهور دجّال ناظر دانستهاند که درديد مردم، عظيمترين موجود جلوه ميکند؛ در حالي که [9] خداوند، او را از بسياري مخلوقات ديگر کوچکتر ميشمارد. سرانجام اين [10] پديده به دست عيسي (ع) محو و نابود خواهد شد. [11] .
4. وقوع مصائب: برخي از آيات عذاب بر کافران و گنهکاران آخرالزمان که نزول عذاب را انکار ميکنند؛ تطبيق داده شده است:
«إن أتکُم عَذابُهُ بَيَتاً أَو نَهاراً مَا ذَا يَستَعجِلُ مِنهُ الُمجرِمونَ». (يونس (10)،50) «فَإِذا نَزلَ بِسَاحَتهِم فَساءَ صَباحُ المُنذرين». (صافات (37)،177). [12] .
با استفاده از آيه 65 انعام (6)، برخي از اين عذابها بدين شرح گزارش شدهاند: صدايي هراسناک و دود در آسمان و حاکمان ستمگر:
«قُل هُو القادِرُ عَلي أَن يَبعَثَ عَليکُم عَذاباً مِن فَوقِکُم»، فرو رفتن برخي انسانها در زمين.
«أَو مِن تَحتِ أَرجُلِکُم»، اختلافات بسيار در دين، «أَو يَلبِسَکُم شِيَعاً» قتل و کشتار «و يُذِيقَ بَعضَکُم بَأسَ بَعض». در اين دوره زماني، ترس و ناامني، [13] گرسنگي و قحطي و فقر و کشتار نيز بسيار رخ خواهد داد:
«وَ لَنبلُونَّکُم بِشَيءٍ مِنَ الْخَوفِ والْجُوعِ و نَقصٍ مِن الأَمولِ وَالأَنفُس....». [14] .
5. خروج سفياني: بيشتر مفسّران، از ظهور لشکري طغيانگر که در «آخرالزمان در کشورهاي اسلامي به ستم و تعدّي پرداخته، سرانجام در صحرايي بيرون از مکّه، گرفتار عذاب الهي ميشوند»، خبر داده و آيه «ولَو تَري إِذ فَزِعُوا فَلَا فَوتَ و أُخِذوا مِن مَکانٍ قَرِيب» (سبأ (34)،51) را درباره آن لشکر دانستهاند. در روايات شيعه و سنّي، نام رهبر اين لشکر، سفياني ذکر شده است. آيه «أَفأَمِنَالَّذينَ مَکَروا السَّيَِّاتِ [15] أَن يَخسِفَ اللّهُ بِهِمُ الأَرضَ....» (نحل (16)، 45) نيز که توطئهگران را به فرو رفتن در زمين تهديد ميکند، بر لشکر سفياني تطبيق داده شده است. آيه [16] «...ءَامِنوا بِما نَزَّلنا مُصَدِّقًا لِما مَعَکُم مِن قَبلِ أَن نَطمِسَ وُجوهًا فَنَرُدَّها عَلي أَدبارِهَا» (نساء (4)، 47) نيز درباره بازماندگان لشکر سفياني تأويل شده که صورتهايشان معکوس گشته، پشت سرشان قرار ميگيرد. [17] .
6. نداي آسماني: بنابر روايات شيعه، جبرئيل نخستين کسي است کهبا امامزمان (عج) بيعت کرده و با صدايي بلند به گونهاي که به گوش همه جهانيان برسد، اين آيه را تلاوت ميکند:
«أَتي أَمرُ اللّهِ فَلَا تَستَعجِلُوهُ؛ فرمان خدا رسيد؛ پس ديگر شتاب مکنيد». (نحل (16)، 1). [18] .
آيه «وَاستَمِع يَومَ يُنادِ المُنادِ مِن مَکانٍ قَريبٍ - يَومَ يَسمَعونَ الصَّيحَةَ بِالحَقِّ ذلِکَ يَومُ الخُروجِ» (ق (50)،42-41) نيز به اين حادثه، تأويل شده است. [19] .
7. ظهور منجي بزرگ بشر: مهمترين رخداد آخرالزمان، ظهور دوازدهمين امام شيعيان براي رهايي انسانهاست: «جَاءَ الحَقُّ و زَهقَ البطِلُ إِنَّ الباطِلَ کانَ زَهوقًا.» (اسراء (17)، 81) اين آيه که از پيروزي چشمگير حق بر باطل سخن ميگويد، در روايات به ظهور مهدي (عج) تأويل شده است. [20]
«أَينَ ما تَکونُوا يَأتِ بِکُمُ اللّهُ جَمِيعًا» نيز بر ياران نخستين مهدي (عج) که خداوند آنان را گرداگرد حضرت حاضر ميسازد، تطبيق داده شده است. آيه «فَإِن يَکفُربِها هؤُلَاءِ فَقَد وَکَّلنا [21] بِها قَومًا لَيسوا بِها بِکفرين» [22] (انعام (6)،89) نيز چنين است.
8. نزول عيسي (ع): يکي از رخدادهاي آخرالزمان، فرود آمدن عيسي (ع) از آسمان است: «و إِنَّه لَعِلمٌ لِلسَّاعَةِ فَلاتَمتَرُنَّ بِها» (زخرف (43)، 61)، «وإِن مِن أَهلِ الکِتبِ إِلَّا لَيُؤمِنَنَّ بِه قَبلَ مَوتِهِ.» (نساء (4)، 159) مفسّران با استفاده از اين آيات، ظهور دوباره عيسي (ع) در آخرالزمان راپيشبيني کردهاند و در روايات نيز تصريح [23] شده که وي در بيتالمقدّس به نماز جماعت امامزمان (عج) اقتدا و در جنگهاي ايشان نيز شرکت خواهد کرد. براساس اين تفسير، فرود آمدن [24] عيسي (ع) از آسمان، يکي از نشانههاي نزديکي قيامت شمرده شده و از ايمان آوردن همه اهل کتاب به حضرت عيسي (ع) در آخرالزمان که يکي از فرماندهان امامزمان به شمار ميرود، خبر داده شده است.
9. خروج جنبندهاي از زمين: قرآن با رمز و ابهام از خروج جنبدهاي حکايت ميکند که هنگام رويگرداني مردم از معنويّت،از زمين خارج شده، با مردم سخن ميگويد. «و إِذا وَقعَ القَولُ [25] عَلَيهِم أَخرَجنا لَهُم دابَّةً مِنَ الأَرضِ تُکَلِّمُهُم أَنَّ النَّاسَ کَانوا بَِايتِنا لَايُوقِنون». (نمل/27، 82) در تفاسير، مطالب بسياري درباره اين موجود شگفت بيان شده که تا حدّ [26] بسياري غير واقعي و بياساس به نظر ميرسد و در ظاهر برگرفته از منابع [27] اسرائيلي است. [28] .
10. هجوم يأجوج و مأجوج: قومي وحشي و فاسد با تخريب سدّ ذوالقرنين، در اندک زماني سرتاسر جهان را پر از ظلم و فساد خواهد کرد تا آن که بنابر روايات، در عصر ظهور مهدي، به طور کلّي از بين خواهد رفت: «حَتَّي إِذا فُتِحَت يَأجوجُ و مَأجوجُ و [29] هُم مِن کُلِّ حَدَبٍ يَنسِلون.» (انبياء (21)،96) برخي، يأجوج و مأجوج را يکي از نژادهاي انساني، با صفات ظاهري خاص يا موجوداتي خارقالعاده دانستهاند که از پشت مانعي مادّي خارج شده، به کشتار مردم و تخريب منابع طبيعي خواهند پرداخت. برخي [30] ديگر نيز آنان را نمادي از يک تمدّن مادّي مخرّب شمردهاند که سدّ معنويِ ساخته شده به دست پيامبران را منهدم و حيات طبيعي و معنوي را بر کره زمين تهديد خواهد کرد؛ در هر حال، [31] بيشتر مفسّران با استناد به آيه «وَ تَرَکنَا بَعضَهُم يومَئِذٍ يَموجُ فِي بَعضٍ و نُفِخَ فِيالصُّورِ فَجَمَعنهم جَمعًا» (کهف (18)، 99) که بنابر قول مشهور، به هجوم آنان اشاره داشته و بيدرنگ از قيامت سخن به ميان آورده، آن را از نشانههاي متّصل به قيامت شمردهاند و سخن از بازگشت برخي اقوام گذشته را هنگام خروج يأجوج و مأجوج مربوط به قيامت دانستهاند: «و حَرَامٌ عَلي قَريَةٍ أَهلَکنها [32] أَنَّهُم لَايَرجِعونَ - حَتَّي إِذا فُتِحَت يَأجوجُ و....» (انبياء (21)، 95 و 96) برخي ديگر، اين حادثه را به استناد روايات بسيار، به دوران ظهور مربوط دانسته و اشاره [33] به بازگشت برخي اقوام را به مسأله «رجعت» ارتباط دادهاند. [34] .
11. رجعت: در آخرالزمان برخي از نيکوکاران و بدکاران زمانهاي گذشته، دوباره زنده ميشوند. «وَ يَومَ نَحشُرُ مِن کُلِّ أُمَّةٍ فَوجاً مِمَّن يُکَذِّبُ بَِايتِنا.» (نمل (27)، 83) اين آيه فقط به برانگيخته شدن عدّهاي از مکذّبان و نه همه آنها اشاره کرده؛ بدين جهت، روايات و مفسّران شيعه، ميان مصداق اين آيه و قيامت، تفاوت قائل شده و آيه را به آخرالزمان مربوط دانستهاند که عدّهاي از نيکوکاران و بدکاران اعصار گذشته، زنده شده، هر يک نتيجه دنيايي اعمال خويش را خواهد ديد. مرگ و زندگي [35] دوباره: «رَبَّنا أَمَتَّنا اثنَتَينِ و أَحيَيتَنَا اثنَتَينِ» (غافر (40)، 11)، عذاب پيش از عذاب [36] بزرگ: «و لَنُذيقَنَّهُم مِنَ العَذابِ الأَدنَي دُونَ العَذابِ الأَکبَر» (سجده (32)، 21)، [37] .
ظهور بندگان پيکارجو پيش از قيامت: «فَإِذا جاءَ وَعدُ أُولهُما بَعَثنا عَلَيکُم عِباداً لَنا أُولِي بَأسٍ شَديد» (اسراء (17)،5)، ميثاق [38] پيامبران با خداوند براي ايمان آوردن و ياري رساندن به پيامبراسلام: «و إِذ أَخَذَ اللّهُ مِيثقَ النَّبِيّينَ... لَتُؤمِنُنَّ بِه و لَتَنصُرنَّهُ» (آلعمران (3)،81) و منّت الهي بر [39] مستضعفان تاريخ: «و نُريدُ أَن نَمُنَّ عَلَي الَّذينَ استُضعِفوا فِي الأَرضِ و نَجعلَهُم أَئِمَّةً و نَجعَلَهُم الورِثين.» (قصص (28)،5) [40] .
همگي به رجعت، تفسير و تأويل شدهاند؛ با اين حال در تفسير آيات پيشين، آراي ديگري نيز گفته شده است. [41] .
12. صلح و آرامش پايدار در سرتاسر جهان: پس از پيروزي حضرت مهدي (عج) و يارانش، آرامش و معنويّت بر جهان حاکم خواهد شد:«وَعَدَ اللّهُ الَّذينَ ءَامَنوا... وَ لَيُبدِّلَنَّهُم مِن بَعدِ خَوفِهِم أَمناً....» (نور (24)، 55)، «إِنَّ الأَرضَ لِلّهِ يُورِثُها مَن يَشاءُ مِن عِبادِهِ و العقِبَةُ لِلمُتَّقين» (اعراف (7)،128)، «و قتِلوهُم حَتَّي لَاتَکونَ فِتنةٌ و يَکونَ الدِّينُ کُلُّهُ لِلّه» (انفال (8)، 39)، «لِيُحِقَّ الحَقَّ و يُبطِلَ البطِلَ.» (انفال (8)، 8) اين آيات و آيات ديگر که از ميراثبري صالحان و مستضعفان و جانشيني آنان در زمين ياد ميکند (انبياء (21)،105؛ اعراف (7)، 137؛ قصص (28)، 5) همگي بيانگر اين واقعيّتند که سرنوشت اين جهان، پس از جهادي الهي به امامت امامزمان (عج)، سرانجام به دست مؤمنان افتاده و جهانيان همگي در سايه حکومت حضرت در صلح و معنويّت به سرخواهند برد. افزون بر اين، تحقّق [42] کامل آيات «وَ لَه أَسلَمَ مَن فِيالسَّموتِ و الأَرضِ» (آلعمران (3)، 83) و «يُحيِ الأَرضَ بَعدَ مَوتِها» (حديد (57)،17) و «اليَومَ يَئِسَ الَّذينَ کَفروا مِن دِينِکُم فَلاتَخشَوهُم وَ اخشَون» (مائده (5)، 3) و «يَومئذٍ يَفرُحالمؤمِنونَ - بِنَصرِاللّهِ...» (روم (30)، 4و 5) نيز در اين دوره زماني دانسته شده است. در آن هنگام، همه [43] نعمتهاي آسمان و زمين بر آنها نازل و از آسايش و سعادت کامل بهرهمند خواهند شد: «لَفَتحنَا عَليهِم بَرکتٍ مِنَ السَّماءِ والأَرضِ....» (اعراف (7)، 96) [44] .
چون اين مردم در سايه حکومت حضرت مهدي به بالاترين حدّ رشد و بلوغ ميرسند، بدين ترتيب، خلافت انسان بر زمين به کاملترين حدّ خود خواهد رسيد؛ در عين حال، وجود مقدّس امام معصوم (امام مهدي يا امامان ديگر هنگام رجعت) تا قيامت در دنيا حضور داشته، جامعه انساني هيچگاه از حضورشان بينياز نميشود. [45] .
نظرات شما عزیزان: